جای روئیدن لالۀ بسیار. لالستان. لاله ستان: ز بازان هوا همچو ابر بهار ز خون تذروان زمین لاله زار. فردوسی. ز بس خون که شد ریخته بر زمین یکی لاله زاری شد آن دشت کین. فردوسی. چه قدش، چه پیراسته زاد سروی چه رویش، چه آراسته لاله زاری. فرخی (دیوان چ سجادی ص 373). از کوه تا به کوه بنفشه است و شنبلید از پشته تابه پشته سمنزار و لاله زار. فرخی. از درون رشته تا کهپایه های کرژوان سبزه از سبزه نبرد لاله زار از لاله زار. فرخی. ابر دیبادوز دیبا دوزد اندر بوستان باد عنبرسوز عنبر سوزد اندر لاله زار. منوچهری. لاله زاری خوش شکفته پیش برگ یاسمن چون دهان بسّدین در گوش سیمین گفته راز. منوچهری. کسی را که فردا بگیرند زارش چگونه کند شادمان لاله زارش. ناصرخسرو. در هر دشتی که لاله زاری بوده ست آن لاله ز خون شهریاری بوده ست. خیام. از خاک و خار و خاره به اردی بهشت ماه روید بنفشه زار و سمن زار و لاله زار. سوزنی. زدوده تیغ گهردار رنگ داده به خون بنفشه زار و سمن زار و لاله زار تو باد. سوزنی. مرگ شود بلعجب تیغ شود گندنا کوس شود عندلیب خاک شود لاله زار. خاقانی. از رزمه رزمه اطلس و از کیسه کیسه سیم دستم سمن ستان و برم لاله زار کرد. خاقانی. عرصۀ روزگار از خون کشتگان لاله زار شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 66). ز روی او که بد خرم بهاری شد آن آتشکده چون لاله زاری. نظامی. قصه گویم از صبا مشتاق وار چون صبا آمد به سوی لاله زار. مولوی. ای بی رخ تو چو لاله زارم دیده گرینده چو ابر نوبهارم دیده. سعدی. دی بوستان خرم و صحرا و لاله زار وز بانگ مرغ در چمن افتاده غلغلی... سعدی. ای خرّم از فروغ رخت لاله زار عمر باز آ که ریخت بی گل رویت بهار عمر. حافظ. شب صحبت غنیمت دان و داد خوشدلی بستان که مهتابی دل افروزست و طرف لاله زاری خوش. حافظ
جای روئیدن لالۀ بسیار. لالستان. لاله ستان: ز بازان هوا همچو ابر بهار ز خون تذروان زمین لاله زار. فردوسی. ز بس خون که شد ریخته بر زمین یکی لاله زاری شد آن دشت کین. فردوسی. چه قدش، چه پیراسته زاد سروی چه رویش، چه آراسته لاله زاری. فرخی (دیوان چ سجادی ص 373). از کوه تا به کوه بنفشه است و شنبلید از پشته تابه پشته سمنزار و لاله زار. فرخی. از درون رشته تا کهپایه های کرژوان سبزه از سبزه نبرد لاله زار از لاله زار. فرخی. ابر دیبادوز دیبا دوزد اندر بوستان باد عنبرسوز عنبر سوزد اندر لاله زار. منوچهری. لاله زاری خوش شکفته پیش برگ یاسمن چون دهان بسّدین در گوش سیمین گفته راز. منوچهری. کسی را که فردا بگیرند زارش چگونه کند شادمان لاله زارش. ناصرخسرو. در هر دشتی که لاله زاری بوده ست آن لاله ز خون شهریاری بوده ست. خیام. از خاک و خار و خاره به اردی بهشت ماه روید بنفشه زار و سمن زار و لاله زار. سوزنی. زدوده تیغ گهردار رنگ داده به خون بنفشه زار و سمن زار و لاله زار تو باد. سوزنی. مرگ شود بلعجب تیغ شود گندنا کوس شود عندلیب خاک شود لاله زار. خاقانی. از رزمه رزمه اطلس و از کیسه کیسه سیم دستم سمن ستان و برم لاله زار کرد. خاقانی. عرصۀ روزگار از خون کشتگان لاله زار شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 66). ز روی او که بُد خرم بهاری شد آن آتشکده چون لاله زاری. نظامی. قصه گویم از صبا مشتاق وار چون صبا آمد به سوی لاله زار. مولوی. ای بی رخ تو چو لاله زارم دیده گرینده چو ابر نوبهارم دیده. سعدی. دی بوستان خرم و صحرا و لاله زار وز بانگ مرغ در چمن افتاده غلغلی... سعدی. ای خرّم از فروغ رخت لاله زار عمر باز آ که ریخت بی گل رویت بهار عمر. حافظ. شب صحبت غنیمت دان و داد خوشدلی بستان که مهتابی دل افروزست و طرف لاله زاری خوش. حافظ
دهی است از دهستان گاوگان بخش دهخوارقان (آذرشهر) شهرستان تبریزکه در 3هزارگزی باختر دهخوارقان و 3هزارگزی شوسۀ تبریز - دهخوارقان قرار دارد. جلگه و معتدل است. 143تن سکنه دارد که مذهب تشیع دارند و به زبان ترکی سخن میگویند. آب آن از رود دهخوارقان تأمین میشود. محصول آن غلات، زردآلو و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه ارابه رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان گاوگان بخش دهخوارقان (آذرشهر) شهرستان تبریزکه در 3هزارگزی باختر دهخوارقان و 3هزارگزی شوسۀ تبریز - دهخوارقان قرار دارد. جلگه و معتدل است. 143تن سکنه دارد که مذهب تشیع دارند و به زبان ترکی سخن میگویند. آب آن از رود دهخوارقان تأمین میشود. محصول آن غلات، زردآلو و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه ارابه رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)